۸ بازی شوتر اول شخص شگفتانگیز که نتوانستند به فروش قابل توجهی دست یابند
تعدادی از موفقترین بازیهایی که تا کنون عرضه شده، در دستهبندی تیراندازی اول شخص (FPS) قرار دارند. به عنوان نمونه، فرنچایزهای معتبر همچون Call of Duty و Halo به طور مکرر نسخههای جدیدی را به بازار معرفی میکنند و در عین حال موفقیتهای مالی بالایی نیز کسب مینمایند. جذابیت این بازیها به دلیل توانایی آنها در تحریک تخیل بازیکنان است. آنها نه تنها سرگرمیزا هستند、 بلکه به طور کلی پیجیدگی زیادی ندارند و از این رو برای طیف گستردهای از بازیکنان مناسب به شمار میروند.
با این وجود، موفقیت همیشگی بازیهای اول شخص تضمین شده نیست و به معنای قطعی موفقیت آنها نمیباشد. عناوین چشمگیری در این دسته وجود دارند که در زمینه تجاری شکست خوردهاند، این شکستها ممکن است ناشی از استراتژیهای ناکافی در بازاریابی یا زمان نامناسب در عرضه آنها باشد. در ادامه به بررسی برخی از این عناوین خواهیم پرداخت.
۸. Sin
زمان اکران یک بازی میتواند تأثیر بسزایی در موفقیت آن داشته باشد. متأسفانه، بازی Sin در زمان مشابه با شاهکار تاریخی Half-Life به بازار عرضه شد، و این مسئله به عنوان یکی از دلایل اصلی شکست آن مطرح شده است. اگرچه Sin به درجهای از انقلابی بودن Half-Life نمیرسد، اما باز هم به عنوان یک تیراندازی اول شخص ممتاز شناخته میشود. داستان بازی حول مردی در سال ۲۰۳۷ میچرخد که تلاش دارد شهر خود را از یک ماده مخدر خطرناک پاکسازی کند.
این بازی احساس آزادی واقعی را به بازیکنان القا میکند، زیرا در هر مرحله چندین راهحل ممکن وجود دارد. همچنین، گیمپلی آن شامل مکانیکهای جالبی مانند امکان ضربه زدن به سلاحهای دشمنان و تعامل با محیط است که قبل از عرضه Sin در ژانر FPS نادر بود.
۷. Wolfenstein (نسخه ۲۰۰۹)
گرچه عناوین ساخته شده توسط استودیو خلاق MachineGames کمک شایانی به احیای این سری کردهاند، نسخه ۲۰۰۹ نیز بازی شایستهای به حساب میآید. این نسخه در یک شهر خیالی به نام Isenstadt و در زمان جنگ جهانی دوم روایت میشود؛ جایی که نازیها به دنبال کریستالهای نادر هستند تا به بعد Black Sun دست یابند. داستان بازی به هیچ وجه روایت مرسومی از جنگ جهانی دوم نیست.
مکانیکهای تیراندازی در این بازی بیشتر به سبک کلاسیک نزدیک هستند، با سلاحهایی که انتظار میرود در یک عنوان مربوط به جنگ جهانی دوم وجود داشته باشد. اما قابلیتهای ویژهای مانند ورود به بعد دیگر، افزایش قدرت و توانایی کند کردن زمان، گیمپلی را جالبتر و متنوعتر میکنند. اگرچه بیشتر سلاحها حالت کلاسیک دارند، اما سلاحهای نوآورانهای هم در بازی وجود دارد. در مجموع، با یک شوتر جذاب و باکیفیت طرف هستیم که لایق توجه بیشتری بود.
۶. XIII
زمانی که XIII به بازار آمد، نقدهای چندان مثبتی را دریافت نکرد و این امر ممکن است منجر به فروش ضعیف آن شده باشد. با این حال، به تدریج طرفداران وفاداری پیدا کرد. این موضوع چندان عجیب نیست، زیرا این بازی دارای جنبههای باارزشی است. ابتدا، طراحی بصری آن به شدت به کتابهای کمیک شباهت دارد و خیرهکننده است.
زیبایی تنها ویژگی برجسته بازی نیست؛ مبارزات آن نیز به شدت جذاب هستند. تنوع بالایی در سلاحها وجود دارد و امکان استفاده از اشیاء مانند بطری و صندلی بهعنوان سلاح نیز وجود دارد. علاوه بر این، سیستم قفلگشایی، قابلیت بالا رفتن از دیوار و عناصر مخفیکاری نیز در این بازی تعبیه شدهاند.
۵. Resistance 3
زمانی این سری به عنوان یکی از فرنچایزهای معتبر و انحصاری پلیاستیشن در ژانر FPS شناخته میشد. اما هیچگاه نتوانست به موفقیتی در سطح Halo دست یابد، به ویژه نسخه سوم که در فروش عملکرد ضعیفی داشت. این رویداد تأثیرگذار است، زیرا Resistance 3 واقعاً یک بازی عالی بود.
در این عنوان، بازیکن به کنترل شخصی به نام جوزف کاپلی میپردازد که قبلاً سرباز بوده و باید با alien های معروف به Chimera مبارزه کند. این نبرد یک جنگ عادی نیست بلکه تلاش برای بقا وست. فضای تاریک بازی به شدت تأثیرگذار است و گیمپلی آن نیز بسیار روان و رضایتبخش است. سلاحهای متنوعی هم برای بازیکن فراهم شده است.
۴. Bulletstorm
در مورد Bulletstorm نظرات مختلفی درباره موفقیت تجاری آن وجود دارد. در حالی که شرکتهای EA و Epic آن را ناکام تلقی کردند، سازنده آن People Can Fly دیدگاه مثبتتری داشت. اما در نهایت، این بازی خلاقانه شایسته فروش بیشتری بود.
مکانیسمهای بازی بر پایه کشتن دشمنان به روشهای غیرمعمول پایهگذاری شده است. با انجام حرکات خاص میتوان امتیازاتی کسب کرد که صرف ارتقاء سلاحها و خرید مهمات میشود. شما میتوانید با استفاده از قلاده لیزری دشمنان را به بالا بکشید یا با سُر خوردن و ضربه زدن، آنها را از پا درآورید. این ترکیب حرکات و سلاحها باعث شده تا گیمپلی بازی به طرز قابل توجهی متفاوت و جذاب باشد.
۳. Clive Barker’s Undying
در این عنوان، کلایو بارکر (Clive Barker) نه تنها نویسنده مطرح ژانر وحشت است بلکه داستان این بازی نیز به قلم او نگاشته شده است. او در زمان انتشار، عامل اصلی بازاریابی بازی به شمار میرفت، اما با این حال بازی از نظر فروش موفق نبود. اما این بازی از نظر کیفیت بسیار رضایتبخش است.
داستان بازی در دهه ۱۹۲۰ میگذرد و حول شخصیت پاتریک گالاوی است که درباره یک آیین مخوف تحقیق میکند. روند بازی ترکیبی از سحر و اسلحه است؛ دست چپ مملو از سلاح و دست راست با قابلیتهایی برای اجرای طلسم تجهیز شده است. این ترکیب، تجربهای متفاوت از آنچه معمولاً انتظار میرود، به بازیکن ارائه میدهد.
۲. Singularity
هیچ دلیل مشخصی برای عملکرد ضعیف تجاری Singularity وجود ندارد. این بازی به سادگی به اندازه کافی مورد توجه واقع نشد. در حالی که این اثر به وضوح یک عنوان علمی-تخیلی درخشان به شمار میرود.
داستان بازی درباره جزیرهای متروکه به نام Katorga-12 است که زمانی تحت تسلط اتحاد جماهیر شوروی بوده است. پس از ورود بازیکن و تیمی از نیروهای نظامی به این مکان، ماجراهایی عجیب آغاز میشود و شما با دستگاهی به نام TMD که کنترل زمان را در دست دارد، آشنا میشوید. این وسیله در روند داستان و گیمپلی نقش کلیدی ایفا میکند و به بازیکن قدرت انجام اعمال مختلف زمان را میدهد که تجربه بازی را بسیار غنیتر میسازد.
۱. Titanfall 2
هنگام بحث درباره بازیهایی که نادیده گرفته شدهاند، Titanfall 2 همیشه نامش در صدر فهرستها قرار دارد. این بازی با وجود کیفیت فوقالعادهاش، به دلیل مسائل تجاری دچار ناکامی شد. زمان عرضه آن در کنار دو عنوان معروف ژانر FPS یعنی Battlefield 1 و Call of Duty: Infinite Warfare به آن آسیب زد.
این وضعیت بسیار تأسفبرانگیز است، زیرا Titanfall 2 گیمپلی تیراندازی بسیار سریع، هیجانانگیز و با تمرکز بالایی بر مکانیکهای Mechs ارائه میدهد. حرکات در بازی بسیار بینظیر هستند؛ بازیکن قادر به دویدن بر روی دیوار، انجام پرش دوبل و سُر خوردن است. تیراندازی حتی وقتی بر ماشینها سوار باشید نیز به طرز حیرتانگیزی روان و خوب طراحی شده است. این بازی باید یکی از بهترین شوترهای نسل خود باشد.