گیمولوژی | رسانه تحلیلی بازی سازی | Gameology Facts: دستهای پشت پرده
مقدمه تحریریه:
پس از استقبال زیاد از پستهای #آیا_میدانید (#Gameology_Facts) در شبکههای اجتماعی تصمیم گرفتیم تا حقایق بیشتری را در مورد بازیهای ویدئویی و در قالب موضوعات متنوع و دنبالهدار برای کاربران گیمولوژی منتشر کنیم تا بازی سازان هرچه بیشتر با حواشی و چالشهای پیرامون ساخت بازی در پروژههای شناخته شده، آشنا شوند. در قسمت اول از این مجموعه به بررسی شایعات عجیب، ایستراگها* و قصههای خیالی پیرامون بازیها که اغلب در قالب سناریوهای تبلیغاتی برای فروش بیشتر بازیها ساخته و پرداخته میشدند؛ میپردازیم.
* ایستراگ: تخممرغ عید پاک (به انگلیسی: Easter Egg) گونهای از جوک میانگروهی، پیام پنهان یا ویژگی است که در یک برنامه کامپیوتری، فیلم، کتاب یا جدول کلمات متقاطع قرار داده شدهاست. وارن روبینت، طراح بازیهای کامپیوتر، گفته که این اصطلاح در شرکت آتاری در زمانی بوجود آمد که او در بازی ماجراجویی (۱۹۷۹) پیامی پنهانی را قرار داد. این اصطلاح یادآور رسوم شکار تخممرغ در عید پاک است.
دست های پشت پرده
تعریف ماهیت اصلی بازیهای رایانهای کار سادهای نیست. شاید تا سالیان سال پس ازخلق Pong، که امروزه از آن به عنوان اولین بازی تاریخ یاد میشود، دیدگاه عموم از بازیهای رایانهای تنها تفریحی گذرا و سطح پایین برای کودکانشان بود که در اوقات فراقت با دستگاههای Arcade درون فروشگاهها و رستورانها خود را مشغول میکردنند. این روند به گونهای بود که حتی نمیشد به آینده بازیها امیدوار بود. با وجود صنعت سینما، شانس جهانی شدن و همهگیر شدن بازیها بین مردم تقریباً صفر بود و این موضوع دلیل سادهای هم داشت : بازیها نوآوری و کشش کافی برای جذب مخاطب در سنین مختلف را نداشتند. البته این شرایط در اواخر دهه ۷۰ میلادی کاملا از این رو به اون رو شد. در سال ۱۹۷۹ بازیساز وارن رابینت (Warren Robinett) با خلق اولین Easter Egg در عنوان کلاسیک Adventure، یکی از اولین افرادی بود که قدم به تشکیل ابعاد گستردهتری در بازیهایی گذاشت که پیش از این تنها نوآوریشان به پریدن بر روی دشمنان خلاصه میشدند.
Adventure، پیشکسوت رازهای مخفی در بازیهای رایانهای، در تصویر بالا سازنده دیواری بر اساس نام خودش طراحی کرده که سد راه شخصیت بازی شود
در دهه ۸۰ و پس از ظهور موفق ماریو و زلدا و ورود کنسولهای خانگی، مردم یاد گرفتند که میتوانند به بازیهای رایانهای به عنوان یک سرگرمی خوشآیند و لذت بخش اعتماد کرده و از آنها به عنوان بخشی از تفریح روزمره خود یاد کنند. با ورود داستان و پیچش داستانی به صنعت بازی، دیگر نمیشد به سادگی از این موضوع عبور کرد که نباید بازیها را دست کم گرفت.این موضوع به طور کامل در دهه ۹۰ با ظهور شاهکار افسانهای کوجیما یعنی سری Metal Gear Solid ثابت شد؛ عنوانی که از نظر بخش داستانی حتی یک سرو گردن از رقبای سینمایی خود نیز بالاتر بود. با موج مخرب First Person Shooter در هزاره دوم، خلاقیت در خلق بازیهای رایانهای به اوج خود رسید و به نظر میرسید که جای بازیهای رایانهای به طور کامل در بین فرهنگ روزمره مردم باز شده است. در عین حال گویا سازندگان میخواستند چیزی را خلق کنند که نه تنها چند ساعت بتواند شما را مجذوب خود کند؛ بلکه آنها میخواستند همانند کارگردانان مطرح سینما آثاری خلق کنند که تا مدتها درباره آن صحبت شود و ساعتها تحلیل و بررسی را بطلبد. این موضوع با پیچیدن شایعات و موارد عجیبی حول محور بازیهای رایانهای بین مردم از هر زمانی قابل درک بود. در ادامه به بررسی تعدادی از این تئوریها میپردازیم:
شیطان پیکسلی
۳۵ سال پیش در سال ۱۹۸۱، جف دیلی (Jeff Dailey)، نوزده ساله بر اثر سکته قبلی درگذشت؛ آن هم درست پس از اینکه موفق شده بود تا به امتیاز ۱۶۶۶۰ در عنوان کلاسیک Berzerk دست یابد. یک سال بعد، پیتر برکوفسکی (Peter Burkowski)، هیجده ساله نیز بر اثر سکته قلبی فوت شد؛ آن هم پس از اینکه توانسته بود دو بار رتبه اول را در لیست ۱۰ بازیکن برتر آن هم در عرض ۱۵ دقیقه کسب کند. به نظر شما این موارد تصادفیاند؟ شایعاتی که در این میان بین مردم پیچید حاکی از این موضوع بود که عدد ۶۶۶ که عدد اصلی شیطان میباشد و با رتبه کسب شده توسط این دو نوجوان همخوانی داشت، دلیل اصلی مرگشان است. شیطانی که این دو پسر را از طریق یک بازی رایانهای به تسخیر خود درآورد!
دمیدن درون کارتریج بازیها
اگر شما نیز در عصر طلایی Super NES سر کرده باشید، حتما این شایعه را شنیدید که اگر کارتریج بازیتان ضعیف و فرسوده میشد میبایست درون آن میدمیدید تا بتوانید آن را به کار بیاندازید. صد البته حقیقت محض درباره این شایعه احمقانه این است که دمیدن درون کارتریج، نه تنها کمکی به درست شدن آن نمیکند، بلکه باعث آسیب رسیدن بیشتری به آن میشود و حتی کتابچه راهنما هم به وضوح به این نکته اشاره کرده است. شاید چیزی که باعث گسترش این شایعه بین عموم شده بود درواقع واکنش ذهن انسان به انتخاب سادهترین راه حل برای رسیدن به بهترین نتیجه است ولی چیزی که واضح است این است که همان طور که فوت کردن بر روی زخم نمیتواند آن را ترمیم کند، فوت کردن درون کارتریج های نینتندو نیز دردی از آن ها دوا نمیکند.
اسلحه مخربی به نام PS2
در اواخر سال ۲۰۰۰، گزارشاتی مبنی بر جمعآوری کنسول PlayStation 2 توسط رئیس جمهور سابق عراق، صدام حسین به گوش رسید. PS2 در پاییز همان سال عرضه شده بود و رقم بسیار زیادی از آن نیز به عراق فرستاده شده بود. بیش از ۴۰۰۰ کنسول در عرض کمتر از چند ماه راه خود به این کشور را باز کرده بودند. هر چند سیستم دستگاه به ظاهر بیخطر به نظر میرسید، ولی کمی بعد گزارشات دیگری اعلام کردند که صدام این کنسول ها را برای قطعات CPU آن ها جمعآوری میکند. حال دلیل آن چه بوده است؟ شایعه این موضوع را مطرح میکند که هدف اصلی قرار دادن قطعات در کنار یکدیگر به منظور ساخت یک سیستم هدایتگر موشک بسیار قوی بوده است. جنجالها زمانی به اوج خود رسید که مردم متوجه شدند که امکان ساخت همچین سیستمی بر اساس قطعات PS2 وجود دارد. به هر حال این اتفاق هیچگاه رخ نداد زیرا به طور قطع ساختن همچین سیستم عظیمی با قطعات یک کنسول بازی آن هم برای کشوری مثل عراق کمی دور از واقعیت به نظر میرسید.
شما نمیتوانید بازی Sonic 2 را با شخصیت Knuckles به پایان برسانید
یکی از مشهورترین تئوریهای توطئه در تاریخ بازیهای رایانهای این مورد است. در بازی Sonic 2 سازندگان از عمد بازی را جوری طراحی کردند که با بازی کردن در نقش شخصیت ناکلز (Knuckles)، باز هر چه آسانتر پیش برود؛ حتی آسانتر از استفاده از خود شخصیت سونیک. البته همه اینها تا زمانیست که به غول مرحله آخر میرسید که در آن شرایط ناکلس نمیتواند به اندازه کافی پریده تا کار اگمن (Eggman) روباتیک را تمام کند. مبدا خلق این شایعه نیز بازیکنان ناامیدی بودند که بارها و بارها در این مسیر باختند و موفق به شکست غول آخر نشدند. در واقع حقیقت این است که با زمانبندی دقیق و یافتن نقطه ضعفهای دشمن، به راحتی میشود دخل او را آورد. البته مدتی طول میکشد و ممکن است چند باری در این مسیر کشته شوید، ولی این شایعهایست که به هیچ وجه حقیت ندارد و تنها جلوهایست از بازیکنان بدون پشتکار و راحتطلب.
نفرین Polybius
Portland شهری واقع در ایالت Oregon زادگاه بازیایست که امروزه از آن به عنوان عجیبترین و مرموزترین پدیده تاریخ صنعت بازیها یاد میشود. Polybius عنوانی آرکید بود که در اوایل دهه ۸۰ به وجود آمد و مبدا اصلی گزارشات عجیب و غریبی از این قبیل بود: افرادی که این بازی را تجربه میکردند اکثراً دچار فراموشی، کابوسهای شبانه و حالت تمایل به خودکشی میشدند. پس از مدتی شایعاتی به سرعت نقل شد که Polybius در واقع سلاحی مخفی است که توسط سازمان CIA و ارتش خلق شده و بین مردم فرستاده شده تا کارایی آن آزمایش شود. شاید به نظر شما داستان جالبی به نظر برسد ولی همه چیز کاملا غیرواقعی است، زیرا هرگز بازیای به اسم Polybius وجود خارجی نداشته است و اگر هم داشته دولت آمریکا از شر همه آنها خلاص شده است. خلاصه حقیقت هر چه که بوده مهم اینجاست که نمیشود افسانه بازی منفور Polybius را انکار کرد و بهتر است دعا کنیم که امروزه هرگز همچین چیزی نصیب جامعه بازی نشود.
E.T دفن شده در صحرا
خب داستان از این قرار است که در سال ۱۹۸۲ بازیای منتشر شد که امروزه از آن به عنوان بدترین بازی تاریخ یاد میکنند. عنوان E.T. The Extra Terrestrial که از روی فیلم بسیار موفقی به همین نام اقتباس شده بود به امید تکرار موفقیت فیلم برای کنسول آتاری Atari 2600 منتشر شد. کپیهای بسیار زیادی از بازی به بازار فرستاده شدند ولی مشکل اصلی این بود که هیچکس آنها را نخرید. شاید دلیل اصلی شکست سهمگین E.T این بود که بازیها در آن زمان از کیفیت مخصوص به خود بهره میبرند و این بازی جلوه کلاسیکوار اکثر بازیهای آتاری را حفظ کرده بود و هیچ نوآوری در آن وجود نداشت که بتوان به آن دل خوش کرد. بهتر است از بحث اصلی منحرف نشویم؛ مسئله اصلی این است که آتاری تمام کپیهای بازی را که فروخته نشده بودند و پشت شیشه مغازه ها خاک میخوردند را جمعآوری کرد و همه آنها را درون صحرای New Mexico دفن کرده تا برای همیشه از شر این عنوان وحشتناک خلاص شود. جالب اینجاست که این داستان قدیمی که هیچ سند و مدرک واقعی برای آن وجود نداشت، در سال ۲۰۱۵ کاملا واقعی از آب درآمد؛ آن هم در حالی که کاوشگران با گشتن این صحرا تمام کارتریجهای منحوس را پیدا کردند و نکته جالبتر اینکه تمام آنها در حراجی به مبلغی بالغ بر ۳۷ میلیون دلار فروخته شد؛ سودی که خود آتاری هرگز نمی توانست از این بازی در زمان خودش کسب کند.
Majora’s Mask تسخیر شده
افسانه بعدی که به آن میپردازیم بیشتر شبیه به یک داستان ارواح است تا یک شایعه ساده. Majora’s Mask (ششمین نسخه از سری مشهور The Legend of Zelda) در سال ۲۰۰۰ عرضه شد و عنوان بسیار خوبی هم بود؛ مسئله اینجاست که کاربری در همان دوران، اعلام کرد که کارتریجی دریافت کرده که هیچ عکسی بر روی آن وجود ندارد و نام بازی ماسک ماجورا بر روی آن با رنگ سیاه نوشته شده است. آن فرد همچنین توضیح داد که پس از شروع بازی، ذخیرهای از بازی تحت عنوان بن (Ben) در بازی موجود بوده است و این تازه آغازی برای این تئوری عجیب و غریب است. توضیحاتی حاکی از اینکه با تجربه بازی از ذخیره بن؛ اتفاقات عجیبی در بازی رخ میدهد به گوش میرسید؛ اتفاقاتی مانند: آتش گرفتن و مردن ناگهانی لینک (Link) یا بسته شدن خود به خود بازی و همچنین وجود شخصیت عجیب و غریبی که فقط در یک نقطه ایستاده و به شما نگاه میکند ( که باور داریم همان بن بدنام است). حتی با پاک کردن ذخیره بازی نیز نمیشود از شر آن خلاص شد، زیرا پس از چند ثانیه به صورت خودکار بازیابی میشود. در اینترنت ویدئو های فراوانی بر اساس این افسانه وجود دارند که نشان از این دارند که بازیها همیشه آنطور که میبینیم نیستند.
صلیب شکسته زلدا
باز هم یک شایعه مشهور (یا در این مورد خاص منفور) از سری افسانه زلدا. در اولین نسخه از این سری که در سال ۱۹۸۶ منتشر شد، سومین سیاهچال از اولین ماموریت بازی شکلی همانند صلیب شکسته که نماد ارتش شیطانی نازیها از دوران جنگ جهانی دوم بود را داشت. در اصل این شکل، نماد یک Manji بود (که به عقیده بودایی ها نماد خوششانسی و بخت و اقبال است). این موضوع پس از عرضه بازی در ژاپن مشکل و جنجالی ایجاد نکرد ولی پس از عرضه بازی در اروپا و آمریکا (که مردم اطلاعات بسیار کمی درباره Manji داشتند) بسیار حاشیهساز شد. حقیقت این است که استفاده از نماد Manji، پیش از اینکه یکی از شیطانیترین افراد تاریخ (آدولف هیتلر) از آن استفاده کند، بسیار بین ژاپنیها مرسوم بود و این چیزیست که بسیاری از مردم آن را درک نکرده و هنوز نیز انگهای فراوانی به این بازی کلاسیک زده میشود.
کامیون اسرار آمیز Mew
عناوین Pokemon در همان دوران کلاسیک صنعت بازیها، منبع عظیمی از شایعات بودند. این شایعه از همه جالبتر و مشهورتر (یا در این مورد نیز منفورتر) است. ماجرای به دام انداختن میوی افسانهای چیزیست که هنوز برای علاقهمندان Pokemon تبدیل به یک آرزوی دست نیافتنی شدهاست. داستان از این قرار است که در عنوان Pokemon Red & Blue، بر روی اسکله کنار دریاچه، کامیونی وجود داشت که به عقیده بسیاری میو در زیر آن مخفی شده بود و شما میتوانستید با فشردن متوالی دکمه HM بر روی دسته Game Boy، کامیون را حرکت داده و شانس خود را برای گرفتن میو بسنجید. البته مانند دیگر شایعات این لیست، مهم نیست که چند دفعه آن دکمه کزایی را فشار میدادید، آن کامیون هرگز از جای خود حرکت نمیکرد.
پاگنده
همانند بازی قبلی، San Andreas نیز اسرار و افسانههای فراوانی را درون خود مخفی کرده است؛ از ماشین ارواح گرفته تا سفینههای فضایی. صد البته، مهمترین آنها زمانی بین مردم همهگیر شد که عکسهایی از هیولایی موسوم به پاگنده در جنگل های بازی منتشر شد. هر چند که بعدها مشخص که همچین هیولایی در بازی وجود ندارد و حتی با جستجو کردن بین کدهای بازی نیز این موضوع ثابت شد، ولی طرفداران دوآتشه بازی، Mod و ابزارهایی خلق کردند که آمدن این موجود به بازی را امکانپذیر میکرد. حتی خود شرکت راکستار (Rockstar) نیز با این افسانه شوخی کرد؛ آن هم با اضافه کردن یک پاگنده در بسته الحاقی بازی Red Dead Redemption یعنی Undead Nightmare و همینطور در یکی از ماموریتهای بازی GTA V به نام Predator.
آیا Luigi در بازی Super Mario 64 حضور دارد ؟
چگونه لوییجی (Luigi) را در Super Mario 64 آزاد کنیم؟ این سوالی بود که هر بازیکنی در آن زمان از خود میپرسید. تئوریهای بسیار زیادی هم برای این موضوع مطرح شدند، از جمله ایکه باید تمام ستارهها را بدون مردن و یا در طی زمان خاصی کسب کنید. مشکل بعدی زمانی به وجود آمد که مردم شروع به قرار دادن عکسهایی کردند که لوییجی را در طی بازی نشان میداد؛ البته بعدا مشخص شد که همه آنها تقلبی بودند؛ ولی چیزی که در این میان تقلبی نبود، مجسمه ستارهای شکلی بود که در ناحیهای از بازی وجود داشت و نوشتهای بر روی مجسمه حک شده بود، و این پیام را به بازیکن میرساند: “L واقعیت دارد ۲۰۴۱″. این جمله دقیقا چه معنیای میدهد؟ شاید باید تمام سکههای درون بازی را جمع آوری کرد (از آنجا که تعداد آنها بسیار زیاد است، ممکن است ۲۰۴۱ عدد نیز باشند). با مشخص شدن اینکه ۲۵۰۰ سکه در بازی وجود دارد، این تئوری به کل خنثی شد؛ ولی تئوری جالبتری نیز وجود داشت که بیان می کرد اگر بازی را در سال ۲۰۴۱ تجربه کنید میتوانید لوییجی را آزاد کنید! در اصل حقیقت این است که لوییجی در این بازی کزایی حضور ندارد! ولی گویا این موضوع به خورد طرفداران نمیرفت، زیرا تعدادی با هک کردن شخصیت ماریو لباسهای او را به سبز تغییر رنگ داده و سایزهای او را نیز دست کاری کردند. بلاخره در نسخه بازسازی شده برای کنسول DS بود که بلاخره ما لوییجی (به همراه یوشی و واریو) را در بازی مشاهده کردیم. حال تمام چیزهایی را که گفتیم را فراموش کرده و فقط به این نکته بیاندیشید : پس منظور از “L واقعیت دارد ۲۰۴۱″ چیست؟ خوب مثل اینکه باید حدود ۲۵ سال صبر کنیم تا حقیقت را بفهمیم.
چرا یک کودک ۱۰ ساله بدون نظارت در جهان بازی قدم میزند ؟
باز هم پوکمون و باز هم یک تئوری عجیب و غریب دیگر. عنوان Pokémon Red and Blue یک موفقیت عظیم برای نینتندو بود، اما در میان ماجراجوییهای سرگرم کننده بازی، آیا کسی به خودش زحمت داد تا این سوال را مطرح کند که: چرا هیچ فرد بزرگسالی در بازی حضور ندارد ؟ شما در بازی در نقش اَش (Ash) ظاهر میشوید؛ کودکی که باید در جهان خطرناک بازی قدم گذاشته و با حیوانات و موجودات وحشی و خطرناک دست و پنچه نرم کند. سوال بزرگی که میگوید چه بلایی سر مردان بزرگسال درون بازی آمده، ما را به سمت فرضیهای سوق میدهد که بیان میکند، بازی در زمانی رخ میدهد که دنیا درگیر یک جنگ جهانی عظیم (به احتمال زیاد همان جنگ جهانی دوم) است و همین موضوع توضیح میدهد که چرا هیچ مرد بزرگسالی در بازی حضور ندارد، زیرا همه آنها برای جنگیدن به میدان مبارزه اعزام شدهاند. تمام افرادی که در طول بازی با آنها ملاقات میکنید یا شامل کودکان و نوجوانان میشوند یا اینکه شخصیتهایی مونث هستند (مانند پلیس ها و پرستارها). یکی از مهمترین سرنخهایی که این فرضیه را باور پذیرتر میکند ستوان سارج (Lt Surge) است؛ یک کهنه سرباز آسیب دیده از دوران جنگ که پس از پایان مبارزه با او، این دیالوگ را از زبان او میشنوید : “تو نمیتوانی مدت زیادی در میدان نبرد دوام بیاوری” یا “پوکمون الکتریکی من، جانم را در جنگ نجات داد”. همه این ها نمایانگر جنگی است که در جهان درحال رخ دادن است و شاید خود اَش هم روزی مجبور به شرکت در آن شود.
GLaDOS در واقع یک زن واقعیست که دست و پایش بسته شده است
آیا تا به حال با دقت به گلادوس (GLaDOS) (شخصیتی از سری بازیهای Portal) نگاه کردهاید؟ با یک نگاه ساده شاید او را یک جارو برقی در نظر بگیرید که پشت و رو شده است، ولی اگر کمی از نزدیک به او نگاه کنید میتوانید ببینید که او بیشتر شبیه یک انسان است که پشت و رو شده است. جرمی بنت (Jeremy Bennett)، کارگردان هنری بازی در جایی نقل کرده که این طراحی عمدی بود است: “در حقیقت ما با طراحی این شخصیت موفق شدیم هم احساسات یک ربات با تودهای از سیمها و قطعات فلزی را به نمایش بگذاریم و هم جلوه ای زنانه به آن بدهیم”. به تصویر زیر نگاه کنید و بگویید که باز هم یک ربات عجیب و غریب ساده میبینید یا خیر!
موجودات مرموزِ دره جهنم
در حینی که بازی Super Mario Galaxy 2 تمام موفقیتهای نسخههای قبلی سری را جمع کرده و در قالب یک بازی شاهکار به مخاطب عرضه کرده است، باز هم دلیل نمیشود که چیزهای عجیب و غریبی در بازی وجود نداشته باشند که تا مدتها در مغز بازیکنان رژه بروند. در مرحله Shiverburn Galaxy شما میتوانید با رفتن به حالت اول شخص و نگاه کردن به بالای کوه بالاسر خود سه پیکر عجیب را ببینید که به شما خیره شدهاند. در هر نقطه دیگر در آن مرحله اگر به بالا و سمت چپ خود نگاه کنید، باز هم میتوانید همان سه جسم عجیب و غریب را که با چشمان تو خالی خود به شما نگاه میکنند را ببینید. بازیکنان کنجکاو شروع به گشتن در بین فایلهای بازی کردند و دریافتند که طرحهای آسمان در آن مرحله “فراتر از Hell Valley” نامیده میشوند. Super Mario Galaxy 2 هیچ مرحلهای تحت عنوان Hell Valley ندارد و همینطور هم موجوداتی که در آن به شما نگاه کنند. فایلهای بازی از آنها به عنوان “درختان Hell Valley” یاد میکند. به عکس زیر نگاه کنید؛ به نظر شما اینها چه درختانی میتوانند باشند؟
کودکان شیطانی
در بازی مشهور World of Warcraft محصول بلیزارد (Blizzard)، شاهد یکی از عجیبترین اتفاقات در تاریخ بازیهای رایانهای هستیم. هنگامی که بازی را در نقش یک انسان شروع کنید، اولین مکانی که در آن پا میگذارید شهری کوچک به نام Goldshire است. در خانههای کوچک و معمولا خالی این شهر، میتوانید ۶ کودک را ببینید که راس ساعت ۷ ظاهر میشوند. کودکان در یک حالت ۵ ضلعی قرار گرفته و از Goldshire به سمت Stormwind حرکت میکنند. بسیاری از بازیکنان گزارش دادهاند که گاهاً صداهای ناله و جیغهای بلندی را میشنوند که این جمله را به زبان می آورد : “تو خواهی مرد”. فرضیهها در این مورد بسیارند ولی چیزی که مشخص است این است که شیطان قطعا دستی در این قضایا دارد.
نفرین Madden
یکی از بزرگترین خرافات تاریخ بازیهای رایانهای مربوط به بازی ورزشی و مشهور EA یعنی سری Madden میشود. این شایعه بیان میکند که هر بازیکنی که بر روی کاور نسخهای از بازی ظاهر شود، در طی آن سال حتما اتفاقات بدی را در حرفه خود تجربه میکند؛ این اتفاق میتواند خراب کردن یک بازی یا حتی مصدومیت و محروم شدن از بازی کردن برای مدتی باشد. به عنوان مثال گریسون هرست (Garrison Hearst) که بر روی کاور نسخه سال ۱۹۹۸ قرار گرفت، مچ پایش به شدت آسیب دید، جوری که ۲ فصل را از دست داد؛ یا دانته کولپپر (Daunte Culpepper) که بر روی کاور نسخه سال ۲۰۰۲ قرار گرفت و پس از آن فصلی بسیار بد را تجربه کرد. خاله زنک ها نیز بیکار ننشسته و برای چند تصادف ساده کلی داستان و ماجرا ساختند. نمونه مشابهی از این موضوع برای عناوین FIFA نیز وجود دارد ولی آن ها به پر سروصدایی Madden نیستند.
سندروم شهر Lavender
این افسانه شاید جنجالیترین و بحث برنگیزترین افسانه بین باقی رقبای خود باشد؛ که ادعا میکند موسیقیهای نسخه ژاپنی بازی Pokemon Red and Green که در مرحله Lavender Town پخش میشدند به دلیل فرکانسهای به خصوصی که داشتند در نسخه غربی یعنی Red and Blue سانسور شده و فرکانسهای آن تغییر کرد. حال دلیل چیست؟ گویا این موسیقی صدها کودک که بازی را تجربه کردند را تا مرز دیوانگی برده و تمایل برای خودکشی کردن را در آنها ایجاد کرده است. این قضیه هرگز به صورت رسمی ثابت نشد و کسی مسئولیتی را بر عهده نگرفت، گویا انگار هیچ تفاوتی بین موسیقی نسخه ژاپنی و آمریکایی آن وجود ندارد. بر اساس تئوری شهر لاوندر، بیش از ۲۰۰ کودک دست به خودکشی زدند و باقی کودکانی که بازی را تا آن مرحله پیش برده بودند، دچار بیماری عصبی شدند. ظاهرا نینتندو با دیدن وخامت اوضاع، موسیقی را ویرایش کرده و فرکانسهای آن را پایین آورده بود، چون پس از مدتی دیگر هیچ خبری از بیماری یا خودکشی در اثر تجربه پوکمون به گوش نرسید.
ما بخشی از گوشههای تاریک صنعت بازیهای رایانهای را برای شما آشکار کردیم. به طور قطع چیزهای زیادی درباره بازیهای دوست داشتنی وجود دارند که حتی فکر به آن ها آدم را به لرزه در میآورد. شما نیز میتوانید یک قدم به جلو برداشته و نگاهی به این قسمت تاریک از دنیای رنگارنگ بازیهای رایانه بیاندازید. فقط مراقب باشید که خاطرات خوب دوران کودکی خود را تخریب نکنید!